1 اسفند 1390

به زیرکشیده شدنِ ایدئولوژیِ" وال استریت"- قسمت دوم

در جمع دانشگاهیان هرمزگان

بسم الله الرحمن الرحیم

گفت «خدا شاهد است که برای 5 دلار یا 10 دلار این‌جا آدم می‌کشند.» این‌ها همان 99 درصد هستند که می‌گویند «با این برج‌ها در دنیا پز دادید ولی چرا ما را نشان نمی‌دهید؟ چرا این کارتن‌خواب‌ها را نشان نمی‌دهید؟» حالا ببینید این‌ها در پشت صحنه بالا می‌آید. زباله‌هایی که پایین می‌زدند تا کسی نبیند یک مرتبه بالا زد و فاضلات ترکید. حالا چه خواهد شد؟ رکود اقتصادی، رشد کم‌سابقه‌ی بیکاری، تبعیض، برشکستگی بانک‌ها، الان چندصد بانک ظرف همین چند سال برشکست شدند و فقط هم در آمریکا نیست و در کل اروپا هست. مدیران اصلی جهان سرمایه‌داری بحران‌ها را تا این‌جا به تعویق انداخت. ممکن است باز هم بتوانند به تعویق بیندازند. این‌ها را از خیابان‌ها جمع‌ می‌کنند و باز ممکن است یک جایی سر و صدا بشود و دوباره 15 سال یا 20 سال عقب بیفتد. ولی این مشکل را چه زمانی حل خواهید کرد؟ این وعده‌هایی که دادید این‌ها بود؟ برای بشر نه، برای ملت خودتان هم نه، برای چند درصد اقلیت به این شکل می‌خواستید رفاه بیاورید؟ شعارهایی که می‌گفتید «می‌خواهیم ریاضت اقتصادی بکشیم» مالیات‌های روزافزون از طبقات متوسط به پایین گرفتید. می‌دانید که از سرمایه‌داران بزرگ مالیات نمی‌گیرند. از متوسط به پایین و از فقرا مالیات می‌گیرند. اصلاً یکی از شعارهای این‌ها این است که «چرا از این‌ها مالیات نمی‌گیرید؟ به اندازه‌ی ثروت این‌ها هم نه، خیلی کم‌تر هم نمی‌گیرید؟» در خیابان‌ها می‌گویند «ما داریم تاوان زیاده‌خواهی سرمایه‌داران و بانک‌ها را می‌پردازیم.» شعار دیگر آن‌ها این است که می‌گویند «ما هم مردم آمریکا هستیم و به دنبال عدالت هستیم.» شعارها عدالت‌خواهی و از نوع غیر کمونیستی و غیر مارکسیستی شنیده می‌شود. «ما دنبال حقوق مدنی و رفاه اجتماعی برای همه‌ی آمریکایی‌ها هستیم و نه این‌که فقط برای سرمایه‌داران آمریکا و عده‌ای خاص باشد. این اکثریت خاموش است که علیه اقلیت برخوردار و مرفه به پا خواسته است.» این‌هایی که می‌گویم عین شعارهایی هست که روی پرده‌ها می‌زنند. «ما نتوانستیم حاکمان را باخود همراه کنیم پس به جنبش علیه سرمایه‌داران می‌پیوندیم چون حاکمان ما نوکر سرمایه‌داران هستند یا خودشان از همین سرمایه‌داران هستند.» در کاخ سفید هر کدام از حزب دموکرات یا جمهوری‌خواه که باشند تحت تأثیر همین‌ها هستند. یکی از شعارهایشان این است که می‌گویند این‌ها با دو ادبیات حرف می‌زنند ولی یک چیز را می‌گویند. یکی ادبیات دموکرات‌ مأب و آن یکی هم ادبیات خشن جمهوری‌خواه دارد ولی هر دو به دنبال یک هدف هستند و جالب است که هر دوی این‌ها آمده‌اند تا از این قضیه استفاده بکنند و می‌گویند «ما 99 درصد هستیم.» الان هم دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها آمده‌اند تا قاطی بشوند و بگویند «این‌ها هم حرف ما را می‌زنند.» این‌ها می‌گویند «ما یک گروه کوچک بی‌هویت نیستیم. اکثریت خاموش هستیم. شما شعار رفاه داده‌اید و حالا بگوید رفاه کجاست؟ شما شعار امنیت داده‌اید و حالا بگویید امنیت برای ما و برای 99 درصد کجاست؟» تابلوهای دیگر این‌ها این است. «در این کشور با پول می‌توان همه کار کرد. می‌توان سیاستمداران را خرید و معترضان را خفه کرد.» آن جوانی که نشان داد که یک اسکناس یک دلاری روی دهان خود چسبانده بود می‌خواست بگوید «سرمایه‌داران دهان ملت را با دلار بسته‌اند.» می‌گویند «ما رسانه نداریم.» می‌گویند پررسانه‌ترین کشور جهان هستیم و هزاران روزنامه و ماهواره و مطبوعات داریم. خیلی خوب، زیاد است. ولی دست چه کسی است؟ همه‌ یک چیز را می‌گویند. 99 درصد رسانه‌ها برای آن یک درصد است و یک درصد برای این 99 درصد است. این‌ها می‌گویند ما به دنبال عدالت رسانه‌ای هم هستیم. دنبال عدالت اجتماعی هم هستیم. شعار دیگر این‌ها این است. «پول برای شغل و اشتغال و مسکن باشد و نه برای بانک‌ها و نه برای جنگ‌هایی که راه می‌اندازید.» بله، پول آورده‌اید ولی این پول در دست سرمایه‌داران و بانکدارها است و با آن جنگ راه می‌اندازید. پول باید برای اشتغال و مسکن باشد. شما ثروت در بانک‌ها جمع کرده‌اید و باعث فقر و بی‌کاری اکثریت جامعه شدید و در همه جای عالم جنگ‌افروزی کردید و جنگ راه می‌اندازید و هزینه‌ی این جنگ‌ها را روی گرده‌ی ما سوار می‌کنیم و ما باید مالیات بدهیم و هزینه‌ی این جنگ‌ها را بپردازیم. بچه‌های ما را برای جنگ به این طرف و آن طرف می‌فرستید. بچه‌های سرمایه‌داران که نمی‌روند. این‌ها برای پول می‌روند. می‌دانید که همه‌ی ارتش آمریکا مزدور هستند. هیچ کدام از این‌ها نه ایدئولوژی دارند، نه شهادت‌طلب و مرگ‌طلب هستند. اکثر آن‌ها گشنه هستند. پول می‌گیرند و می‌جنگند. و بعد این‌که خود آن‌ها گفتند تحت تأثیر خیزش بیداری اسلامی در خاور میانه هستند و این خیلی مهم بود. شعار دیگر آن‌ها این است. «بانک‌ها را مجبور کنید تا پول پرداخت کنند.» به جای این‌که دارایی‌های جامعه را ببلعند یک مقداری هم بیرون بدهند. دائم که می‌خورید پس سهم مردم چه می‌شود؟ یک مقدار هم به مردم بدهید. «آمریکا پریشان است. آمریکا متلاشی شده است.» این‌ها عباراتی است که در مقالات این‌ها هست و دوستان داده‌اند و من عین عبارات آن‌ها را عرض می‌کنم که به سرمایه‌دارانی جواب می‌دهد که می‌خواهند با پوشش رسانه‌ای نشان بدهند که زندگی آمریکایی یک زندگی کاملاً مرفه، راحت، امن هست و همه هم محصول عقلانیت و تلاش و علمی بودن است. می‌گوید این حرف‌ها و این چرندیات چه هست که می‌گویی. زیر پوسته‌ی این آرامش ظاهری هالیوودی که چند دهه است همه‌ی دنیا را با آن خر می‌کنید و همه فکر می‌کنند در آن‌جا بهشت موعود ساخته‌اید. می‌گوید «زیر پوست این شهر نشان بدهید که همه ناراضی هستند و ما چه مشکلات بزرگی داریم و همه دنبال یک نفس‌کش می‌گردیم و یک روزنه‌ای که حرف بزنیم و نمی‌گذارید.» شعار دیگر آن‌ها این است. «چه کسی این کشور را به چه کسی فروخته است؟» ببینید در همین جنبش وال‌استریت می‌گویند «سیاستمداران کشور را به سرمایه‌داران فروخته‌اند.» همه‌ی ما فروخته شده‌ایم. در یکی از این تابلوهایی که به دست داشتند نوشته بود «همه‌ی ما و فرزندان ما به سرمایه‌داران پیش‌فروش شده‌ایم و همه‌ی ما برده هستیم.» کدام بردگی بر افتاده است ؟ امروز همه‌ی ما برده هستیم. منتها نوع بردگی تغییر کرده است. بردگی را برق انداخته‌اید و می‌گویید بردگی نیست. یک بردگی مدرنی درست کرده‌اید که همه به فرمان صاحبان ثروت هستیم. آن‌ها هستند که برای کنگره و برای پارلمان و برای مجلس‌های مختلف قانون‌گذاری سیاست تعیین می‌کنند و آن‌ها هستند که فرماندار تعیین می‌کنند و آن‌ها هستند که رئیس جمهور تعیین می‌کنند. این‌ها سوال می‌کنند که «چطور است که رئیس جمهور جمهوری‌خواه می‌آید و جنگ راه می‌اندازد و دموکرات می‌گوید جنگ را تمام می‌کنیم و باز می‌آید و سیاست او را ادامه می‌دهد. باز در نوبت بعدی رئیس جمهور دموکرات جنگ راه می‌اندازد و جمهوری‌خواه می‌آید و همان روش را ادامه می‌دهد.» چطور است که کارهای شما مثل هم است و فقط حرف‌های شما با هم متفاوت است؟ این‌ها حرف‌های مهمی است که امروز از زبان و قلم جوانان و روشنفکران و کارگران و طبقات متوسط به پایین در آمریکا به گوش می‌رسد. دارند کتک می‌خورند و باز هم نمی‌روند. چون آن‌ها که شهادت‌طلب نیستند که مثل ما بگویند ما برویم در راه خدا و امام حسین و کربلا شهید بشویم. دارد برای همین دنیا داد می‌زند ولی کتک می‌خورد و می‌گوید «اگر دنیا را ندارم لااقل باید حرف خودم را بزنم.» این‌ها چیزهایی بود که نظام سرمایه‌داری یک وقت ادعا می‌کرد و می‌گفت در کشورهای کمونیستی مردم معترض خواهند شد. در کشورهای عقب‌افتاده خواهند شد. در کشورهای فلان خواهند شد اما در یک کشور دموکراسی سرمایه‌داری هرگز توده‌ها معترض نخواهند بود. خب تا حالا کنترل شد ولی از حالا به بعد می‌خواهی چه کار بکنی؟ در نمونه‌ی دیگری از شعارهایشان می‌گویند «وال‌استریت در حال غارت ماست و دهان ما را گرفته‌اند که آخ هم نگوییم. ما دیگر از غارت شدن توسط شرکت‌های چند ملیتی و یک مشت سرمایه‌دار خسته شده‌ایم.» شعار دیگر این است که می‌گویند «آمریکا مهد کدام دموکراسی و حقوق کدام بشر است؟ این وصله‌ها به ما نمی‌چسبد.» یعنی این وصله‌ها به آمریکا نمی‌چسبد که طرفدار حقوق بشر و دموکراسی باشد. «شورش زبان ماست که صدایمان شنیده نمی‌شود.» «به ما می‌گویند حق توست که ساکت باشی و ما فقط حق سکوت داریم.» «به پول سرمایه‌داران اجازه بدهی که به جای تو حرف بزند.» «ما دموکراسی می‌خواهیم و نه حاکمیت شرکت‌های سرمایه‌داری را.» خب این‌ها بخشی از شعارهای مهم این‌ها هست که من نمی‌خواهم حالا کل این‌ها را بخوانم. می‌دانید وال استریت یعنی چه؟ یعنی خیابان دیوار. قضیه این بود که این‌جا همان وقتی که اروپایی‌ها آمدند و سرخ‌پوست‌ها را غارت کردند و میلیون‌ها نفر از این‌ها را کشتند و نابود کردند یک دیواری ساختند. این‌ها از اروپا می‌آمدند و می‌زدند و می‌کشتند و نابود می‌کردند و بعد یک شهری را در آن‌جا می‌گرفتند یا می‌ساختند و اسم‌ شهرهای خود در اروپا را روی این‌ها می‌گذاشتند و یک «نئو» هم ابتدای آن می‌آوردند. نئو آمستردام، نئو یورک. اول هم پایتخت آمریکا نیویورک بود که این وال استریت مرکز اولین مافیای سرمایه‌داری تاجران و بورس‌بازهای سرمایه‌دار یهودی آمریکایی بود که از اروپا به این‌جا آمده بودند. 20، 30 شرکت بودند که گفتند از همین الان انحصاری ایجاد می‌کنیم که بقیه نتوانند به این‌جا بیایند و یک رقابت محدود مافیایی بین خودمان ایجاد می‌کنیم. آن وقت این‌جا یک دیواری کشیده بودند و گفتند یک وقت سرخ‌پوست‌هایی که لت و پار کرده بودند و این موجودات نجس از این‌جا رد نشوند و وارد این منطقه نشوند و به عنوان دژی برای دفاع از اولین پایگاه‌های سرمایه‌داری خودشان در آن منطقه دیواری کشیدند و این خیابان وال استریت بعدها به جای این دیوار ساخته شد. این خیابان محل همان دیوار بود. لذا به آن وال استریت می‌گویند. وال استریت ژورنال شاید بزرگ‌ترین روزنامه‌ی اقتصادی دنیا بود و الان هم شاید باشد که تیراژ یکی، دو میلیون داشت و مرکز آن هم در همین‌جا بود. مرکز بانکدارهای آمریکا و جهان آن‌جا است. مرکز طلا هم آن‌جا است. یک منطقه‌ای است. حالا جوانان آمریکایی رفته‌اند و می‌خواهند همان جا را اشغال بکنند و می‌گویند هر چه که می‌کشیم از دست شما است و این حرف بسیار مهمی است و جالب است که اولین رئیس جمهور آمریکا یعنی «واشینگتن» در همین‌جا سوگند کرده و رئیس جمهور آمریکا شده است. یعنی شروع قدرت سیاسی آمریکا بوده است. «جورج واشینگتن» اولین رئیس جمهور آمریکا است که واشینگتن را به نام او نامیدند. در چهار، پنج سال اول پایتخت در همین نیویورک بود و در همین وال استریت این رئیس جمهور شد و جمهوری آمریکایی تشکیل شد. درست در منطقه‌ای که سرمایه‌داران حاکم بودند. قدم بعدی که این‌ها در این چند دهه‌ی گذشته برداشتند این بود که با شعارهای ظاهراَ قشنگ اعتبار سرمایه‌داری در سطح اروپا و جهان را به وجود آوردند. همه‌ی این اتفاقات ظرف همین 80، 90 سال افتاد. به خصوص آمریکا بعد از جنگ دوم که به آن جنگ جهانی می‌گویند، در حالی که این‌ها جنگ سرمایه‌داری است و جنگ‌های نظام سرمایه‌داری است. چون اروپایی‌ها و استعمارگران اروپای مثل انگلیس و فرانسه و آلمان و آمریکا بر سر تقسیم منابع در اروپا و بعد تقسیم کشورهای دیگر در دنیا با هم جنگیدند. اصلاً قضیه همین بود. متفقین و متحدین بودند. گرگ‌ها به جان هم افتادند. منتها قربانی این‌ها ملت‌ها و مردم بیچاره در اروپا و بعد هم ملت‌ها در آسیا و کشورهای دیگر بودند و اسم آن را جنگ جهانی گذاشتند. کمونیزم، فاشیزم و لیبرالیزم سه ایدئولوژی است که هر سه متعلق به مدرنیته‌ی سکولار غرب است و کمونیزم و فاشیزم هر دو از شکم غرب سرمایه‌داری بیرون آمدند. بنابراین روشن می‌شود که تمام فتنه در کجاست. بعد این‌ها آمدند و در قضیه‌ی جنگ دوم که اروپا کلاً نابود شد و میلیون‌ها و ده‌ها میلیون آدم کشته شد که بعضی‌ها صحبت از بیش از صد میلیون می‌کنند. چون آمار درستی هم نیست و هر کسی یک چیزی گفته است. فقط روس‌ها می‌گویند ما در جنگ بین‌المللی دوم 25 میلیون کشته دادیم. اگر فقط آن‌ها 25 میلیون کشته داده‌اند این رقم بالای صد میلیون در اروپا و بقیه چیز عجیبی نیست. این ظرف چهار سال بوده است. بشر مدرن ظرف چهار سال آن‌قدر آدم کشتند که به نظرم از اول تاریخ تا این موقع این‌قدر کسی کشته نشده بود. یعنی اسم چنگیز و نرون در برابر این‌ها بد در رفته است. چون اگر هر کدام از این‌ها دور سر خود شمشیر بچرخاند مگر چند کله می‌پراند؟ شما یک مرتبه ظرف 4 سال 80، 90 میلیون آدم می‌کشید. به خودتان رحم نمی‌کنید چه به بقیه‌ی بشریت برسد. اسم این‌ها بشر پیشرفته است. ابزار پیش رفت اما افکار پیش نرفت و همان افکار وحشی است. ابزار جلو رفت. تحول ابزار است. تحول افکار نشد. تحول اخلاق نبود. هیچ پیشرفتی در افکار و اخلاق نبود و پیشرفت فقط در ابزار بود. منتها می‌دانید اگر پیشرفت و تکامل در افکار و اخلاق نباشد ولی در ابزار باشد برای بشریت صدمه‌ی بیشتری خواهد داشت. چون یک آدم دیوانه‌ی جلاد و آدم‌کش اگر بخواهد با یک چاقوی ضامن‌دار به جان مردم بیفتد به چند نفر صدمه می‌زند؟ و یک کسی که با مسلسل به جان مردم بیفتد به چقدر صدمه می‌زند؟ هر چه ابزار پیشرفته‌تر باشد خطر برای بشریت بیشتر است. وقتی که افکار و اخلاق انسانی نباشد. این بلایی است که سرمایه‌داری بر سر بشر آورد. منتها خیلی از ملت‌ها در این صد و پنجاه سال گذشته چون عقل آن‌ها به چشم بود نگاه می‌کردند و می‌گفتند ابزار را ببین. چون ابزار پیشرفته است پس حتماً افکار و اخلاق هم درست است. اصلاً این تقلید کورکورانه که ما در حوزه‌ی علوم انسانی و تعلیم و تربیت و اقتصاد و علوم سیاسی از این‌ها کردیم و هنوز هم در خیلی از جاها مشغول ادامه‌ی آن هستیم برای این بود که نگاه کردیم که این به ماه موشک فرستاد و چه کار کرد و چه کار کرد و چون به ماه موشک فرستاد پس نظام تعلیم و تربیت و نگاه آن به انسان و انسان‌شناسی هم درست است. پس حتماً معرفت‌شناسی آن هم پیشرفته است. این مغالطه جزو احمقانه‌ترین و پرخطرترین و مضرترین مغالطه‌هایی بود که در این صد سال گذشته اتفاق افتاد و به ما صدمات بزرگی زد. ما را مقلد و عقب‌مانده دسته دوم و دسته سوم کرد و همیشه‌ نگاه کننده به دیگران و خیره شونده به دیگران و فاقد اعتماد به نفس بودیم و دچار تعطیل تفکر و تعطیل اراده و خودکم‌بینی شدیم و وا دادیم. می‌دانید که وقتی آدم وا می‌دهد از همان توانی هم که دارد استفاده نمی‌کند. مثلاً یک کسی می‌تواند هنوز خودش را نجات بدهد ولی خودش را باخته و می‌نشیند و تکان نمی‌خورد. امام در این انقلاب این اراده‌ها را برگرداند و این ذهن‌ها را دوباره بیدار کرد. اول در این‌جا و حالا در بقیه‌ی جاها اتفاق می‌افتد. در باب این‌که این‌ها چطور توانستند این مقوله را در سطح جهان در 60، 70 ساله گسترش بدهند یک نکته‌‌ی دیگر را هم عرض بکنم. این‌ها یک چهارچوب منافع برای خودشان تعریف کردند. همین مرکزیت وال استریت در آمریکا و بعد اروپای غربی و بعد برای کل جهان تعریف کردند و تقریباً تمام سازمان‌های جهانی را از بعد از جنگ بین‌الملل اول و دوم در اختیار گرفتند. یعنی از سازمان ملل، سازمان انرژی اتمی، سازمان حقوق بشر، سازمان دموکراسی، سازمان رسانه‌های جهانی را در اختیار گرفتند و پشت تمام این نهادهای جهانی 4، 5 کشور بیشتر نیستند. هر جا که بروی همین‌ها هستند. در رأس آن‌ها آمریکا و بعد انگلیس و فرانسه هستند. هر جا بروی همین است. در سازمان تجارت جهانی بروی می‌بینی همین 4، 5 کشور هستند. به شورای امنیت می‌روی و باز می‌بینی همین 4، 5 کشور هستند. به انرژی اتمی می‌روی و می‌بینی همین‌ها هستند. هر جا می‌روی همین‌ها هستند. یعنی 4، 5 کشور سرمایه‌داری که در جنگ بین‌الملل اول و دوم پیروز شدند و در این 60 سال گذشته بمب اتم به دست آوردند و مصرف هم کردند و به همه گفتند حواستان باشد که ما گفتمان‌هایی به این شکل هم داریم و حاکم شدند. الان 60، 70 سال است که بر دنیا حاکم هستند. هر کسی هم جلوی این‌ها ایستاد گفتند شما با جامعه‌ی جهانی مخالف هستید. جامعه‌ی جهانی اسم مستعار آمریکا و انگلیس و فرانسه و صهیونیزم است. این 4، 5 کشور جامعه‌ی جهانی هستند. الان به ما هم می‌گویند که شما جلوی جامعه‌ی جهانی ایستاده‌اید. یک زمانی هم اسم این‌ها «جهان آزاد» بود. در برابر بلوک شرق می‌گفتند شما جهان بسته هستید و دیوارهای آهنینی هستید که خب کمونیست‌ها همین‌طور هم بودند و می‌گفتند ما جهان آزاد هستیم. این جامعه‌ی جهانی و جهان آزاد همین 4، 5 کشور هستند که سمبل آن هم همین وال استریت است. این‌ها بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی حدود 60، 70 سال اخیر آمدند و ایدئولوژی خود را گفتگوی حاکم بر دنیا کردند و گفتند هر کس می‌خواهد حرف بزند باید در چهارچوب این ادبیات و این ایدئولوژی حرف بزند. هر چه که می‌خواهی بگویی اول از دموکراسی و جامعه‌ی مدنی و حقوق بشر بگو. آن هم باید با تعریف‌های ما بگویید و نه با تعریف خودتان باشد. پیشرفت و توسعه با تعریف ما باشد. بعد گفتند منافع ما هم منافع چهارچوب‌ها و جدول‌های اصلی حاکم بر اقتصاد و روابط جهانی و تکنولوژی جهانی است. وقتی می‌گوییم «جهانی شدن» حواستان باشد که کد و اسم مستعار است. منظور از «جهانی شدن» غربی شدن جهان از نظر آن‌ها است. و الا ما با جهانی شدن چه مشکلی داریم؟ ما از خدا می‌خواهیم که جهانی بشویم. الان هم داریم جهانی می‌شویم و شما هم از همین می‌سوزید. اتفاقاً شما از این می‌سوزید که شعارهای امام و انقلاب دارد جهانی می‌شود. اتفاقاً جهانی شدن خیلی چیز خوبی است. منتها آن جهانی شدن و جهانی‌سازی که تو می‌گویی منظور جهانی‌سازی غرب یا غربی‌سازی جهان است. ما می‌گوییم اگر قرار است چیزی جهانی بشود چرا ایدئولوژی شما باشد؟ چرا منافع وال استریت باید جهانی بشود؟ چرا منافع یک درصد باشد؟ باید منافع 99 درصد جهانی بشود. اصلاً منافع صد درصد جهانی بشود و آن یک درصد هم جزو آن باشد. یک چهارچوبی برای منافع خودشان در دنیا تعریف کردند و به عنوان اصل هم آن را تعریف می‌کنند و به همه و اکثر دنیا قبولاندند که شما باید منافع خود را در چهارچوب منافع ما تعریف بکنید بلکه در راستای منافع ما و در ذیل منافع ما باید تعریف بکنید. شما در طول ما هستید و در عرض ما نیستید. شما زائده‌ی ما هستید. این آن چیزی بود که بر دنیا حاکم کردید. امام که آمد گفت «هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی» زیر همین گفتمان زد. این‌ها تا حالا می‌گفتند همه‌ی دنیا زائده‌ی ما هستند. امام گفت «خود شما زائده هستید. خود شما جزو فضولات این عالم هستید.» خب این‌ها چه کردند؟ نظام سرمایه‌داری غرب به رهبری آمریکا در این 60، 70 سال گذشته شعارهای قشنگی دادند. گفتند مثلاً تقسیم کار بین‌المللی بشود. جهانی‌سازی بشود. جهانی بشود. جهانی شدن هزینه‌ها و درآمدها و تخصص‌ها بشود. خیلی خوب، این‌ها حرف‌های خوبی است. علمی کردن روابط بشر اتفاق بیفتد. این‌ها چیزهای خوبی است. اما منظور شما چه هست؟ به چه شیوه‌ای بشود؟ نان این کجا می‌رود؟ باید به همه برسد. آن جهانی شدنی حقیقتاً جهانی شدن است که همه‌ی جهان بهره‌ی آن را ببرند نه فقط 4، 5 کشور از شما و آن هم نه همه‌ی مردم شما بلکه یک درصد شما این بهره را ببرند. بله، آن جهانی شدن خوب است اما این جهانی شدنی که شما می‌گویید یعنی جهانی شدن منافع شما و یعنی همه‌ی جهان فدای شما بشود. پس ما دو نوع شعار جهانی شدن داریم. عملاً چه کار کردند؟ این شعارهای خوب را دادند اما اتفاقی که افتاد چه بود؟ گفتند «زبان معیار زبان ماست.» هر کس در دنیا می‌خواهد با هر کس دیگری حرف بزند باید با زبان ما حرف بزند. زبان بین‌المللی زمان ماست. خود صدها زبان در دنیا هست. در خود اروپا هم همین‌طور است. الان می‌دانید که خود آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها خیلی ناراحت هستند که با هم انگلیسی صحبت می‌کنند. این‌ها گفتند «چون در قرن نوزده و بیست ما حاکم شدیم و در اروپا و بعد هم در جهان قوی‌ترین قدرت شدیم زبان ما زبان جهانی بشود.» هر کس می‌خواهد ثابت بکند مدرن و علمی است باید زبان ما را صحبت کند. وقتی یک ایرانی و یک عرب مسلمان با هم حرف می‌زنند باید به زبان ما با هم حرف بزنند. ما این طرف عالم هستیم. ما در اروپا هستیم ولی اگر دو همسایه در جنوب شرق آسیا می‌خواهند با هم حرف بزنند باید به زبان من با هم حرف بزنند. یک، زبان معیار و دو، پول معیار. هر کس در هر جای دنیا با هر کس معامله می‌کند باید به دلار معامله بکند. دقت می‌کنید؟ همه باید به دلار با هم معامله کنید. هر کشوری برای خودش یک پول پول دارد. حالا یک واحد بین‌الملل می‌خواهید خیلی خوب است. یک زمانی صحبت این بود که یک زبان بین‌الملل داشته باشیم. من یادم می‌آید که تقریباً دوران مدرسه‌ی ابتدایی بود که می‌رفتم و قبل از انقلاب بود که چیزی به نام زبان «اسپرانتو» درست کرده بودند. البته آن هم همین ادبیات و خط لاتین بود. ولی مثلاً یک زبانی باشد که برای هیچ کشوری نباشد ولی همه‌ی کشورها استفاده کنند. البته ماهیت آن هم باز اروپایی و غربی بود. زبان ما زبان معیار باشد. پول معیار، پول ماست. وقتی دلار یا یورو در معادلات جهانی معیار شد یعنی مدیریت سرمایه در جهان به دست این‌ها است. به دست وال استریت است. یعنی کنترل همه‌ی بازارها، کنترل مواد خام، کنترل ابزار تولید و نیروی کار و جهت‌گیری اقتصاد و مدیریت سرمایه دست آن‌هاست. ما برنامه می‌ریزم و بقیه در پروژه‌ی ما عمل می‌کنند. وقتی من به شما تحمیل کردم که همه‌ی شما در دنیا باید به زبان من حرف بزنید به این معنی است که کم‌کم این واژگان من، افکار من، فرهنگ من باید مدل شما بشود. همه‌ی زبان‌ها خوب هستند. انگلیسی، آلمانی، عربی، فارسی، ترکی، ارمنی خوب هستند. اصلاً قرآن می‌فرماید «خداوند شما را از قبایل و نژاد‌ها و با زبان‌های مختلف آفرید.» این‌ها همه آیات الهی است. منتها نه که «لِتفاخروا» باشد. هیچ کس حق ندارد به هیچ زبانی یا نژادی یا قومیتی اهانت بکند. این فرمان خداوند در قرآن است. همه‌ی زبان‌ها، همه‌ی نژادها، همه‌ی قومیت‌ها، همه‌ی جنسیت‌ها محترم هستند و امانت خداوند هستند و مظهر آفرینش الهی هستند. هر کس به هر زبان یا قومیت یا نژادی توهین بکند به سنت خداوند توهین کرده است. خدای متعال فرمود «شما را از قومیت‌ها، قبایل و نژادهای مختلف آفریدیم.» «لِتعارفوا» نه که «لِتفاخروا» برای فخر‌فروشی نباشد. این تنوع خیلی زیباست. هر کجای دنیا به هر منطقه‌ای بروی می‌بینی با یک زبانی با هم صحبت می‌کنند. لباس‌ها و زبان و آداب آن‌ها متفاوت است و این خیلی زیباست. اصلاً جهان رنگی و رنگارنگ خوب است. سیاه و سفید خوب نیست که همه مثل هم و یک جور باشند. باید رنگی باشد. اما قرآن می‌فرماید این را به «تعارف»‌ تبدیل کنید. یعنی معارفه بشود. همه با هم آشنا بشوید. نه برای فخرفروشی و تعصب و تکبر باشد و این بگوید «نژاد من این است و من از این قوم هستم.» و او بگوید «زبان ما از زبان شما بهتر است.» نه‌خیر، هیچ زبانی از هیچ زبانی بهتر نیست. هیچ قومی از هیچ قومی بهتر نیست. هیچ نژادی از هیچ نژادی بدتر نیست. ما نژادپرست نیستیم، قومیت‌پرست نیستیم. باید خداپرست باشیم. همه‌ی زبان‌ها محترم هستند و آدم هر چه زبان بیشتری یاد بگیرد بهتر است. اما یک وقتی به همه‌ی دنیا تحمیل کنی که هر کسی در هر جای دنیا می‌خواهد با هر کسی حرف بزند باید به زبان من حرف بزند و الا علمی نیست و عقب‌افتاده است درست نیست. اگر می‌خواهید با هم معامله بکنید باید با پول من معامله کنید. اگر می‌خواهید با هم راجع به حقوق بشر حرف بزنید باید با تعریف من حرف بزنید. در نظام‌سازی سیاسی باید همه از دموکراسی بگویید و آن هم دموکراسی لیبرال با تعریف انگلیسی و فرانسوی و آمریکایی باشد. این‌ها جهانی شدن است یا تحمیل خود بر جهان است؟ حالا عیبی ندارد. اگر این‌ها را روی میز گذاشته بودید و با هم بحث می‌کردیم و در بحث شما برنده می‌شدید ما می‌گفتیم بسیار خوب، سمعاً و طاعتا. ما نوکر لسان دلیل و تابع حق هستیم. ما نوکر برهان هستیم. کدام بحث شد؟ شما با چه کسی بحث کردید؟ فقط تحقیر و سرکوب کردید. آمدند بعد از جنگ بین‌الملل دوم صندوق پول در آمریکا تشکیل دادند و تقریباً اکثر قریب به اتفاق این نهادهای بین‌الملل که آمریکا بمب اتم زد و گفتند «برنده‌ی اصلی جنگ آمریکا هست» در آمریکا تشکیل شد. یعنی 95 درصد یا شاید هم همه‌ی این نهادهای بین‌المللی در عرصه‌ی اقتصاد، تجارت، حقوق بشر، دموکراسی و روابط جهانی در آمریکا است. این‌ها گفتند از این به بعد وال استریت ارباب جهان است. چرا؟ چون ما بمب اتم دارید. دقت کنید که این اعتراض به وال استریت، در درجه‌ی اول اعتراض به ایدئولوژی وال استریت است. صندوق بین‌الملل پول بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا تشکیل شد. روابط بین‌الملل پول نقش اصلی را به آمریکا داد. در تجارت جهانی مرکز آمریکا و وال استریت و نیویورک بشود. دلار پول معیار و پول کلیدی بشود و قابلیت تبدیل به طلا را داشته باشد برای این‌که همیشه ارزش دلار حفظ بشود. یعنی دلار بر کل ارزش اقتصادی در جهان تکیه داده است. چون وقتی این پول معیار شد در تمام گرفتاری‌های خود از کل اقتصاد جهان آویزان می‌شود. اصلاً این‌ها تا حالا این‌طور مانده‌اند و الا چرا بده‌کارترین کشور جهان به لحاظ اقتصادی، چرا گرفتارترین اقتصاد جهان رهبر اقتصاد جهان بشود؟ برای این‌که وقتی تو به هم گفتی باید با پول من معامله کنید یعنی تمام ضعف‌های خود را بر تمام اقتصاد جهان و بشریت تحمیل می‌کنی. وقتی به همه گفتی شما باید با زبان من با هم حرف بزنید یعنی شما باید در گفتمان و ایدئولوژی و شبکه‌ی ذهنی و فکری و زبانی من با هم حرف بزنید. این درست است یا نیست؟ مدل خانواده مدل من است. مدل تفریح و بازی مدل من است. مدل پیشرفت مدلی است که من می‌گویم. خب این یعنی چه؟ اقتصاد جهان به این شکل کنترل شد. بعد آمریکا مرکز سرمایه‌داری جهان شد و بعد همین‌طور جنگ راه می‌انداختند. از جنگ ویتنام، جنگ کره تا همین الان و این جنگ عراق و افغانستان یا لیبی یا تهدید‌هایی که می‌کنند آخرین نمونه‌ی آن است. این‌ها 80 سال که مدام جنگ راه می‌اندازند. یعنی آمریکا در ظرف همین 80 سال بیش از 150 جنگ راه انداخته است. دلار بوی خون می‌دهد. اقتصاد سرمایه‌داری آمریکا روی خون و دود و جنگ و آتش ایستاد. این‌ها محصول عقلانیت اقتصادی نبود. محصول ربا و جنگ و خشونت و استثمار ملت‌ها و استثمار همان 99 درصد در داخل خود کشورهای سرمایه‌داری بود و الا خیلی از مردم در همین اروپا و آمریکا و غرب هستند که زن و شوهر و بچه باید دو شیفته کار کنند تا زندگی عادی آن‌ها بگذرد. حالا یک وقت یک کشوری می‌گوید ما نظام سرمایه‌داری هستیم و مرفه‌ترین نظام جهان هستیم درست است. تو دیگر برای چه این را می‌گویی؟ حالا بقیه می‌گویند ما چنین ادعایی نداریم. مشکلات داشته‌ایم، وابستگی و تحریم داشته‌ایم، تو دیگر چه می‌گویی؟ تو که همه‌ی دنیا را به خاک و خون کشیدی برای این‌که گفتید این مشکلات در کشور خودتان پیش نمی‌آید. بعد در جنگ ویتنام و کره اقتصاد آمریکا دچار یک بحران شدیدی شد و ارزش دلار پایین آمد و دایره‌ی انحصار یک مقدار بازتر و گشادتر شد. بانک جهانی درست کردند. باز این در آمریکا است. مرکز بانک جهانی در آمریکا است. در سال 1944 یعنی درست در عوان جنگ بین‌الملل دوم است. یک طرحی آوردند که آمریکایی‌ها اسم آن را طرح «مارشال» گذاشتند و هدف آن‌ها نفوذ و حاکمیت بر اقتصاد کل اروپا و جهان بود. تحت عنوان خیرخواهانه هم بود. طرح مارشال این بود که گفتند جنگ شده و کل اروپا با خاک یکسان شده و آمریکا ضربه‌ی زیادی نخورده چون آن طرف دنیا بوده است. حالا ما می‌خواهیم به بازسازی و سازندگی بعد از جنگ در اروپا و کشورهای جنگ‌زده کمک کنیم. بانک جهانی که در آمریکا تشکیل شد این شعار را داشت. مؤسسه‌ی مالی بین‌الملل در آمریکا درست کردند که شعارش این بود که می‌گفت «ما می‌خواهیم اقتصاد کشورهای در حال توسعه را مدرنیزه کنیم.» ما توسعه‌یافته هستیم و شما توسعه‌یافته نیستید و راه توسعه‌یافتگی فقط یکی است و آن هم در برنامه و پروژه‌ی ما عمل کردن است. ما الگو می‌شویم و شما باید دنبال ما راه بیفتید. خود شما که بلد نیستید و ما می‌گوییم که چطور بیایید و کاش که در همین هم صادق بودند. یعنی کاش واقعاً می‌خواستند که بقیه‌ی کشورها هم مثل این‌ها بشوند. از لحاظ مالی می‌گویم. این هم دروغ بود. هدف در واقع این بود که بخش خصوصی و دولت‌ها و منابع اقتصادی در سایر کشورها را بتوانند کنترل بکنند. بعد آمدند و همین‌طور سازمان‌های بین‌المللی پشت سر هم تشکیل دادند تا این کنترل را نهادینه کنند. سازمان بین‌الملل توسعه تشکیل دادند. وال استریت یک ساختمان در یک خیابان نیست. آمدند سازمان بین‌الملل توسعه را به عنوان یک شعبه از بانک جهانی درست کردند که شعار آن‌ها این بود که می‌گفتند «ما می‌خواهیم در کشورهای در حال توسعه راه بیفتیم و به عنوان یک شعبه از بانک جهانی بدهی‌های شما را سازماندهی کنیم.» همه‌ی شما به ما بدهکار شده‌اید و حالا ما می‌آییم و بدهی‌های شما را سازماندهی می‌کنیم. هدف سوء استفاده بود و این‌که سر اولین و دومین بدهی اقتصاد این‌ها تا مادام العمر وابسته به این‌ها بشود. یعنی تا آخر سوار بشود. یعنی یک دستش را روی کول این و یک دستش را روی کول او می‌گذارد و پایش را هم روی گردن دیگری می‌گذارد. اصلاً از طریق همین نهادها و با فرهنگ ربا این کارها را کردند. اصلاً روح اقتصاد سرمایه‌داری اقتصاد ربوی است. این‌هایی که می‌گویم عین عباراتی است که بر اساس آن برنامه‌های زیادی اجرا کرده‌اند. بسیاری از کشورها امروز زیر بار نظام سرمایه‌داری آمریکا هستند. آن‌ها زحمت می‌کشیدند و این‌ها می‌خوردند و باز آن‌ها بدهکارتر می‌شدند. می‌دانید که ربا همین است. الان یک کسی که از یک کسی نزول می‌خورد مگر چه کار می‌کند؟ قرآن برای همین می‌فرماید «نزول‌خوار و رباخوار با خدا و رسول خدا اعلام جنگ کرده است.» محارب است. برای این‌که مثل انگل از دیگران آویزان می‌شود و آن‌ها باید مدام بیشتر و بیشتر کار کنند در حالی که مدام بده‌کارتر می‌شوند. هر چه بیشتر هم کار می‌کنند باز بیشتر بده‌کارتر می‌شوند و این مدام می‌خورد. سرمایه‌داری وال استریت مظهر رباخواری است. قرآن یک تعبیر خیلی زیبایی راجع به رباخوار دارد که می‌فرماید «یتخبطه الشیطان» خبط شیطانی، جنون پول، مسخ‌شدگی، قرآن می‌فرماید «رباخوار مظهر یک انسان مسخ‌شده است.» یک یوانه است. از خود بیگانه است. از انسانیت بیگانه است که حالا شبیه این تعبیر را دیدم که مارکس در اولین کتاب خودش به کار برده است منتها آیا این‌که با الهام از همین منافع بوده یا نبوده را نمی‌دانم. منتها چون نگاه، نگاه مادی و ماتریالیستی است نسخه‌ای که پیچیده‌اند، درمان و معالجه‌ای که پیشنهاد کرده‌اند از خود درد بدتر بود و نتوانست مشکل را حل کند و زودتر خودشان از بین رفتند. کمونیست سوسیالیزم گفت ما پزشک سرمایه‌داری هستیم منتها پزشک زودتر از بیمار مرد. پزشک زودتر از بیمار مرد. می‌خواستم این را عرض بکنم که این مؤسسه‌هایی که ساختند و گفتند همه‌ی شما کشور‌های در حال توسعه هستید و باید ما الگو باشیم و به شما یاد می‌دهیم و به زبان ما حرف بزنید و با فکر و اندیشه و گفتمان‌های ما فکر کنید و به طرز ما لباس بپوشید و چون شما عقب‌افتاده هستید و اقتصاد را بلد نیستید ما می‌آییم و آن را به شما یاد می‌دهیم. شما به ما چه چیزی را یاد دادید؟ عملاً آن چیزی که اتفاق افتاد این بود که بدهی سیار و پولی را به بدهی ساختاری و بدهی ثابت تبدیل کردند. بدهی موقت نقدی به بدهی ساختاری ثابت و همیشگی شد و مثل یک سرطان به جان ساختار اقتصاد کشور‌های مختلفی افتاد که باید تا آخر آویزان آن باشند. یعنی درست مثل زمانی که در دام و در تار عنکبوت می‌افتی و تا همیشه از تو تغذیه خواهد کرد. این‌ها به این شکل خودشان را تا الان سرپا نگه داشته‌اند. بدهی‌های ربوی و ساختاری درست کردند. بعد هم آمدند و گفتند شما شعور ندارید. شما توسعه نیافته هستید و برای همین ما برای شما کلاس می‌گذاریم. منت هم می‌گذاشتند که ما در پروژه‌ی کلی وال استریت برای هر کدام از شما تحت عنوان تجارت جهانی و تجارت باز یک نقشی تعریف خواهیم کرد. دقت کردید چه شد؟ تو فکر می‌کنی که تو را به بازی راه می‌دهد در حالی که اتفاقی که واقعاً می‌افتد این است که کسی تو را بازی نداده و تو را داخل آدم حساب نکرده‌اند. فقط به تو یک نقش داد. تو مهره‌ای در ماشین هستی و نقش تو را برای تو تعریف می‌کنند. اسم این را اقتصاد جهانی و سازمان تجارت جهانی گذاشتند. همه‌ی این‌ها تعریف شد. البته در همه‌ی این‌ها حرف‌های درست هم هست. نمی‌خواهم بگویم سراسر شبکه‌های شیطانی است اما اصل طرح همین بود. این بود که نظام سرمایه‌داری با رهبری وال استریت باید بر کل جهان تکیه بدهد و گفتند همه زیر مجموعه‌ی ما هستید. تحت عنوان این‌که به شما توسعه آموزش می‌دهیم و برف پارو می‌کنیم آمدند و در دانشگاه‌ها و آموزش و سمینار و سخنرانی و کلاس کادرسازی را شروع کردند. علمی‌نمایی وابستگی کردند و گفتند شما توسعه نیافته هستید و توسعه‌یافتگی این است. یک کاری کردند که با آرزوی سراب توسعه و توسعه‌یافتگی خود ما به دست خود و با هزینه‌ی خود در پروژه‌ی آن‌ها عمل کنیم و همان‌طور که آن‌ها می‌خواهند ذهن‌ها و کادرها تربیت بشوند که دیگر لازم نباشد آن‌ها به این‌جا بیایند و این کارها را انجام بدهند و خود ما برای آن‌ها این کارها را بکنیم. این‌ها خیلی کار‌های مهمی بوده که این‌ها در این صد سال کرده‌اند. حالا اوضاع به هم می‌ریزد. امام با شعار «الله اکبر»‌ آمد و این اوضاع را به هم ریخت. کمونیزم جهانی با آن قدرت از پس این‌ها بر نیامد و به زباله‌دان تاریخ رفت. چون مبنای آن‌ها مثل همین‌ها بود. شروع کردند به این‌که توسعه نیافته داریم، در حال توسعه داریم و توسعه یافته هم داریم. توسعه یافته و آن که سفید است ما هستیم، توسعه نیافته و آن که سیاه است این‌ها هستند و در حال توسعه و آن که خاکستری است که باید الگوی شما باشیم شما کشورها هستید و ما به شما مدال در حال توسعه را می‌دهیم. منتها ما به شما می‌گوییم چه کار کنید. آن وقت شما می‌بینی که دویست سال دنبال سراب می‌دوی و می‌گویی توسعه یافته می‌شویم ولی می‌بینی هیچ خبری نیست. ظاهر درست می‌شود. پاساژ می‌سازی، رنگ لباس‌های تو عوض می‌شود، کالاهای مصرفی می‌آوری، مصرف انرژی خانه‌ها ده برابر می‌شود، مصرف سوخت ده برابر می‌شود، رابطه‌های انسانی ضعیف می‌شود، طلاق زیاد می‌شود و اسم آن هم توسعه یافتگی می‌شود و می‌گویی داریم به جلو می‌رویم و پیشرفت می‌کنیم. دیوانه به کجا می‌روی که سرت را همین‌طور پایین انداخته‌ای و می‌دوی؟ ملت‌های دیوانه به کجا می‌روید؟ به دنبال سراب می‌روی. یک لحظه بایست و ببین چه داری و چه می‌خواهی و چه باید بخواهی و چگونه باید به آن برسی. عقل خود را به کار بینداز. ارزش‌های تو چه هست؟ ملاک تو چه هست؟ حق چه هست؟ باطل چه هست؟ رشد چه هست؟ سقوط چه هست؟ این همان لحظه‌ی بیداری است. آن لحظه‌ی بیداری لحظه‌ای است که این سوالات مطرح می‌شود. روش زندگی درست و روش درست زندگی چه روشی است؟ پیشرفت می‌خواهید؟ بله، حتماً می‌خواهیم ولی به چه شکل باشد؟ او می‌گفت برای توسعه به شما وام می‌دهم. توسعه چه هست؟ آن چیزی که من می‌گویم. یعنی شما باید جنس‌های من را وارد بکنید تا به شما توسعه یافته بگویم. باید به سبک ما اداهای ما را در بیاورید که به شما توسعه یافته بگوییم. پول را از کجا می‌آورند؟ باز از منابع خودشان است. شما و منابع شما روغن و نفت و سوختی هستید که باید ماشین سرمایه‌داری را راه ببرد. منت هم سر تو می‌گذارند. زمان شاه با ما همین کار را می‌کردند و الان با همین کشورهای عربی و رژیم‌های فاسد خلیج فارس که فساد اخلاقی و مالی دارند و بی‌عرضه و بی‌سواد هستند و هیچ چیزی نمی‌توانند تولید بکنند همین کار را می‌کنند و تمام وابسته هستند. کاری که این‌ها با ما قبل از انقلاب می‌کردند و الان با این‌ها می‌کنند و کم و بیش با جاهای مختلف می‌کنند همین است. با پول خودت نظام سرمایه‌داری را سیر می‌کند و بعد هم منت را روی سر تو می‌گذارد و بعد هم کالایی که باید آب کند را به خود تو می‌دهد. برای توسعه و تجارت با غرب به تو وام می‌دهیم. سازمان تجارت جهانی هم تقریباً بعد از جنگ جهانی دوم تأسیس شد. این نهادها همه برای غرب و نظام سرمایه‌داری یک کارکرد مثبت دارد و برای کشورهای دیگر و ما یک کارکرد معکوس دارد. یک تشکیلات است اما برای او یک کارکرد دارد و برای ما و شما یک کارکرد دیگری دارد. برای این‌که این‌ها اصلاً در رابطه با منافع سرمایه‌داری تشکیل شد. از این طرف وابستگی‌های ما را بیشتر می‌کند و از آن طرف قدرت او را بیشتر می‌کند. کارکرد این برای او و برای ما مساوی نیست. وقتی آن‌ها همه چیز را تعریف می‌کنند ما هم مجبور هستیم در چهارچوب این‌ها عمل بکنیم. این‌که می‌گویم مجبور هستیم یعنی مختارانه مجبور هستیم. خود ما خودمان را مجبور می‌کنیم. به این معنا مجبور هستیم. بعد در کشورهای دیگر هم نهادهای دیگر مثل «آ.س.آ» یعنی آسیای جنوب شرقی، «اکو»، ایران و آسیای میانه تشکیل می‌شود که این‌ها هم باید عملاً داخل پارادایم آن‌ها عمل بکنند. هم به لحاظ تئوریک و نظری و هم به لحاظ عملی و معاملات اقتصاد باید در آن‌جا فعالیت بکنند. حالا این انحصارات را می‌توان اصلاح کرد یا نمی‌شود؟ انقلاب یعنی ما می‌خواهیم در استقلال علمی و سیاسی و هسته‌ای و اجتماعی و روابط بین‌الملل از باشگاه‌های دسته دوم و دسته سوم وارد دسته اولی‌ها بشویم و باید هزینه‌ی آن را هم بپردازیم. می‌خواهی از باشگاه‌های دسته سومی به باشگاه‌های دسته اولی بیایی یا نمی‌خواهی؟ اگر می‌خواهی باید هزینه‌ی آن را بپردازی. هزینه‌ی آن چه هست؟ هزینه‌ی آن تحریم است. هزینه‌ی آن تحمیل جنگ هشت ساله است. هزینه‌ی آن ترور متفکران اسلامی از سی سال پیش تا الان است تا به ترور استاد فیزیک برسد. هزینه‌ را باید بپردازی. می‌خواهی به باشگاه‌های دسته اولی دنیا بروی یا نمی‌خواهی؟ اگر نمی‌خواهی و می‌خواهی دسته سومی و چهارمی بمانی باشد. اما اگر می‌خواهی بگویی من هم یکی از شما باشم و یک مقدار تنگ‌تر بنشینید که من هم می‌خواهم به آن‌جا بیایم یک مقدار هزینه دارد. الان جهان اسلام با جلوداری انقلاب ما دارد بیدار می‌شود. می‌دانید امام چه کار کرد؟ این‌ها دویست سال جای اعیان‌نشین بودند. ما و بقیه آن پایین بودیم. یک مرتبه امام گفت بلند بشوید تا به بالا برویم که این‌ها بی‌خود آن‌جا نشسته‌اند. آمد و اول درب زد و دید درب را باز نمی‌کنند. بعد خودش درب را باز کرد و گفت به داخل برویم. به داخل آمده‌ایم و این‌ها می‌گویند شما چه کسی هستید و چه کار دارید؟ آیا نوکر هستید و آمده‌اید تا کارهای ما را بکنید؟ می‌گوید نه، ما نوکر نیستیم. ما هم مثل شما هستیم. می‌گوید تو غلط کردی که آمدی و امام گفت خودت غلط کردی. او می‌گوید جا نیست و امام می‌گوید چرا، یک مقدار تنگ‌تر بنشینید ما هم جا می‌شویم. سی سال است که می‌زنند و نمی‌خواهند اجازه بدهند. می‌خواهند بگویند جای شما ملت ایران و ملت‌های مسلمان در این‌جا نیست و آن بیرون است. امام گفت نه‌خیر، جای ما همین‌جا است. داریم هزینه می‌پردازیم.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha